عادت کنید که باور کنید می توانید!

وبلاگی از یک دانشجوی روان شناسی

عادت کنید که باور کنید می توانید!

وبلاگی از یک دانشجوی روان شناسی

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «برنارد اسپیلکا» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

 

روانشناسی دین

از آنچه پیش از این درباره نظرگاه علمی و تجربی گفته ایم ، معلوم می شود که دیدگاه نویسندگان این کتاب علمی و تجربی است . ما می خواهیم که ذهنی نگری را با تأکید بر روش های عینی تحقیق و پژوهش به حداقل برسانیم . باز چنان که یادآوری شد ، روانشناسان باید در ایجاد ابزارهای مناسب در اندازه گیری متغیرهایی که برای پژوهش برمی گزینیم انعطاف پذیر باشند . نخستین هدف ما به دست آوردن داده هایی است که به طور عینی قابل ملاحظه باشند ، به صورت کمی بتوان آنها را تحلیل کرد ، و در صورت تکرار بررسی ها درستی آنها تأیید شود.

 

کمی سازی در این چارچوب پیوسته به این معناست که یافته ها به شیوه آماری تحلیل خواهند شد. کمال مطلوب این است که نتایج خود را در قالب علت و معلول بیان کنیم. لیکن این امر مستلزم ایجاد آزمایش هایی است که در آن متغیرهای ناوابسته، وابسته ، و گواه از لحاظ عملیاتی بدقت تعریف شوند. متاسفانه ، جنبه های روانشناختی دین بندرت به چنین شیوه ای تن سپرده اند. چون ممکن است نتوانیم به آزمایش دست بزنیم ، نمی توانیم گاهی به پژوهش شبه آزمایشی روی آوریم ، که در آن گروههایی را بررسی می کنیم که به طور طبیعی وجود دارند. گرچه در حوزه پژوهش شبه آزمایشی طرح های بسیار متفاوتی وجود دارد ، مثلا در روانشناسی دین می توان دو گروه بظاهر برابر از کلیساروها را با هم مقایسه کرده لیکن ، اعضای فقط یکی از این گروه ها ممکن است با تجربه عرفانی دینی رو به رو شده باشند، پس تفاوت های میان دو گروه باید سنجیده شود. روشی که اغلب روانشناسان دین به کار می برند «پیوند محور» است . برای نمونه، این نکته که زوج هایی که فرزندانشان را به کلیسا می برند فرزندان مذهبی تری دارند لزوما به این معنا نیست که حضور در کلیسا موجب داشتن فرزندان مذهبی می شود . ممکن است عامل مؤثر در این مورد الگویی از دین باشد که پدر و مادر در خانه معرفی می کنند، یا شبکه های اجتماعی ای که از راه حضور در کلیسا به وجود می آید . آنچه ما می دانیم این است که متغیرها با هم پیوند دارند. با کمک متغیرهای دیگر ، ضریب «همبستگی» را می توان برای توصیف پیوند به کار برد . این رویکرد ممکن است به ما بگوید معیارهای شخصی ما در حوزه ی دین با هم تغییر می کنند، یعنی اگر یکی عوض شود دیگری هم عوض می شود. اگر پرداختن به نیایش ( متغیر ۱ ) حال مردم را بهتر می کند ( متغیر ۲ ) ، این معمولا به این معنی است که مردم هرچه بیشتر نیایش کنند حالشان بهتر می شود . از نظر فنی، شاید هرچه حالشان بهتر شود ، بیشتر نیایش می کنند. اما وقتی به سراغ نطریه و شواهد می رویم تا معلوم کنیم کدام گزینه احتمالا درست است
، داده ها به ما می گویند که مردم وقتی در مانده میشوند بسیار بیشتر نیایش می کنند . این شاید ساده کردن قضیه باشد ، زیرا احتمالا هستند کسانی که روی آوردن بیش از حد آنها به نیایش ممکن است بازتاب مشکلات روانی شان باشند . در چنین شرایطی ، شاید خردمندانه تر این باشد که بگوییم به طور متوسط هرچه بسامد نیایش افزایش می یابد . حال فرد هم بهتر می شود .

  • حمید صلواتی